loading...
hadi بازدید : 1246 1391/07/23 زمان : 13:45 نظرات (0)

ام پدر: امام حسن(ع)


نام مادر: رَمله (معروف به امّ ابی‌بکر)

تاریخ ولادت: اوائل سال 48 هجری قمری


مدت عمر: 13 سال (بعضی سن او را 14 سال هم نوشته اند)


تاریخ شهادت: عاشورای سال 61 هجری قمری در کربلا


قاتل: عمروبن سعد(نفیل) اَزُدی 


محل دفن: کربلای معلی    



نام پدر: امام حسن(ع)


نام مادر: رَمله (معروف به امّ ابی‌بکر)


تاریخ ولادت: اوائل سال 48 هجری قمری


مدت عمر: 13 سال (بعضی سن او را 14 سال هم نوشته اند)


تاریخ شهادت: عاشورای سال 61 هجری قمری در کربلا


قاتل: عمروبن سعد(نفیل) اَزُدی 


محل دفن: کربلای معلی    


حضرت قاسم(ع) فرزند امام حسن مجتبی(ع) است

 

و مادرش رَمله نام دارد. مرحوم شیخ مفید، سه نفر

 

از فرزندان امام حسن(ع) را نام برده که در کربلا

 

 به شهادت رسیده‌اند که عبارتند از: قاسم، ابوبکر

 

 و عبدالله. و مرحوم محدث قمی فرزند دیگری بنام

 

 عبیدالله نیز یاد کرده است که او نیز در کربلا شهید شد.

 

 
حضرت قاسم(ع) نوجوانی بود که هنوز به سن بلوغ

 

 نرسیده بود. او دو ساله بود که پدرش شهید شد

 

 و در مهد تربیت حسینی بزرگ شد و آن روح بلند و

 

 همت عالی در این جوان هاشمی اثری عمیق کرد

قاسم فرزند امام حسن علیه السلام که در کربلا نوجوانی بیش نبود، روز عاشورا خدمتامام حسین علیه السلام رفت تا برای میدان رفتن اجازه بگیرد. امام نگاهی به او کرد و در آغوشش گرفت و هر دو گریستند. 

 


قاسم آن قدر به دست و پای امام بوسه زد تا امام به او اجازه داد. قاسم در حالی که اشک بر گونه هایش جاری بود به میدان رفت و این رجز را خواند:« اگر مرا نمی شناسید، بدانید که من فرزند حسن، نوه‌ی پیامبر برگزیده و امین‌ام. این حسین است که همانند اسیری در دست مردمی گرفتار است. مردمی که کاش باران رحمت هرگز بر آنها نبارد.» 
مورخین صورت او را به قرص ماه تشبیه کرده اند. قاسم با وجود نوجوان بودنش، در مبارزه بسیار دلاور بود و سی و پنج نفر از سپاه عمر سعد را به هلاکت رساند. 
«حمید بن مسلم» تاریخ نگار کربلا، می‌نویسد:« من در میان سپاه کوفه ایستاده بودم و به این نوجوان نگاه می کردم که عمر بن سعد ازدی به من گفت « من به او حمله خواهم کرد.» 
به او گفتم:« سبحان الله! می‌خواهی چه کنی؟ به خدا قسم، او حتی اگر مرا بکشد، من دست بر او بلند نمی‌کنم. همین گروه که محاصره اش کرده اند، او را بس است.» 
او گفت:« من به او حمله خواهم کرد.» 
آن‌گاه به قاسم حمله کرد و ضربتی بر فرق قاسم زد که او را با صورت بر زمین انداخت. قاسم فریاد بر آورد:« عمو جان!» 
مادرش ایستاده بود و نظاره می کرد. 
حسین علیه السلام خود را با عجله به بالین قاسم رساند و ضربتی بر قاتل قاسم زد. او دست خود را پیش آورد، دستش از آرنج جدا شد و کمک طلبید. سپاه کوفه برای نجات او شتافتند و جنگ شدیدی در گرفت و سینه قاتل قاسم در زیر سم اسبان خرد شد. 

غبار فضای میدان را پر کرده بود. هنگامی که غبار فرو نشست، امام حسین علیه السلام را دیدم که بر بالین قاسم ایستاده است. قاسم دست و پا می‌زد. امام فرمود:« چقدر بر عموی تو سخت است که او را به کمک بخوانی و از دست او کاری بر نیاید، و برای تو سودی نداشته باشد. آنان که تو را کشتند، از رحمت خدا دور باشند.» 
آن گاه قاسم را به سینه گرفت، او را از میدان بیرون برد و در همان حال، این اشعار را می‌خواند:«از خانه‌ها و وطن‌شان دور افتادند و وحوش بیابان‌ها بر آنها نوحه می‌کنند. بر آنها که شمشیر های دشمنان، آنان را در بر گرفته است، چشم ها چگونه نگرید؟ بر آن ماه هایی که نور آنان خاموش شده و بدن‌های زیبای آنان را خاک بیابان در بر گرفته.» 
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مرجع دانلود نرم افزار,بازی,آموزش نرم افزار (بیا تو سافت Bia2Soft.ir),دانلود آهنگ,دانلود موزیک ویدیو,دانلود آلبوم رایگان,بیا2سافت
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1611
  • کل نظرات : 53
  • افراد آنلاین : 29
  • تعداد اعضا : 1161
  • آی پی امروز : 132
  • آی پی دیروز : 367
  • بازدید امروز : 2,199
  • باردید دیروز : 4,679
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 2,199
  • بازدید ماه : 82,521
  • بازدید سال : 546,638
  • بازدید کلی : 4,777,438
  • کدهای اختصاصی